سيرتکامل اجتماعی و فرهنگی بشر دردرازنای تاريخ( بخش دوم )
تحقيق و گرد آوری از سيد احسان واعظی تحقيق و گرد آوری از سيد احسان واعظی

مروری بر تاريخ و تاريخنگاری

     طوریکه قبلأگفته امد،تحولات پدیده امده درقرون جدیده ومعاصرزايشهای گوناگونی  را درعرصه های مختلفۀ حیات اجتماعی بهمراه اورد که در نهایت منجر به نظام سرمایداری جهانی غرب گردیده واین نظام در چتروچنبرۀ ملیتاریسم مبدل به امپریالیزم گسترده ووسیعی شد که پهناور ترین قطعات مسکونۀ جهان را تحت استعمار واستثمار خود در اورد . چیره گی وپیروزی این سیستم بر زندگی، فرهنگ، هنر،ادب و تاریخ بشریت سایه افگند وهمسان با ماهیت این سیستم در قالب تجارتی در امد.      

     هنگامیکه بیماری نشنلیزم اروپا باسرمایه داری ممزوج گردید، تاریخ سیاسی و فرهنگی جهان بشکل تحریف شده وگمراه کنند ه يی تدوین یافت ومؤرخین کشور های اروپایی تمام محاسن وفضایل را منحصر به خود دانسته وکلیه معایب ونا هنجاری رابه کشور های مقابل خود تحویل دادند؛ ولی زمانیکه نشنلیزم اروپا بامشرق زمین مقابل گردید، لباس نشنلیزم قاره یی را برتن کرد ودیگراروپارا ازازل مبتکر،موجد وناشر افکار، تمدن وفرهنگ جهانی دانسته، برعکس ملل مشرق راجاهل، وحشی ودشمن تمدن معرفی نمودند. درحالیکه مشرق مهد قدیم ترین تمدنهای جهان بوده واین اروپای متجاوز و استیلاگر است که برتری دانش، فرهنگ وتمدن بپاخاسته خود را به بهای داشته های مادی ومعنوی ملل در بند کشیدۀ جهان، ازجمله ملل شرق حاصل داشته ودر برابرتکامل اجتماعی شان موانع ایجاد نموده اند. همین اکنون ما بادوگروهی ازواقعه نگاران و مؤرخین جهان غرب مواجهه هستیم. بخش اول شامل افرادی میباشند که بنابر اهداف شوم سیاسی (حفظ منافع سرمایه داری وتداوم سلطه استعماری) وعصبیت های نژادی، قاره يی، دینی وغیره دست به تاریخ نگاری زده اند وتاریخ ملل شرق ومنجمله حوزه تمدنی ای را که کشور ما نیز شامل ان میباشد، باتمام شکوه وافتخارات گذ شتۀ آن، جعل وتحریف نموده وبرداشت نادرست وواژگون وتصور مبهم وناهمگون رابه جهانیان عرضه داشته اند.

    ولی درمقابل عدۀ دیگری که رسالت انسانی خودرا درعرصه تاریخ نگاری درک نموده اند، تحقیقات فراگیر را درزمینۀ تمدنهای باستانی ملل شرق انجام داده وتقریبأ همه آنچه راکه به تاریخ، زبان، مذهب وهنرهای این حوزه تمدنی مربوط میشود، بصورت علمی وعاری از تنگ نظری وجانبگیری های سنتی که دربالا ازآنها تذکر بعمل آمد، مورد تحلیل وارزیابی قرار داده اند. در پرتو این پژوهشهای همه جانبه، تاریخ و فرهنگ باستان مان از تاریکی وابهامی که طی قرون متمادی بران سایه افگنده بود، بیرون آمد وبصورت تازه ای ارائه شد ، که بذات خود نمایانگر یکی از پربار ترین تاریخ ها وفرهنگ های بشریت بشمار میاید.

     روی همین عوامل وانگیزه هايی است که نیازمبرم برای نگارش تاریخ کشورمان که حوادث پیوسته، وقایع ناگفته، مطالب ناخوانده وجریانات دربسته را بگونۀ مستقل وتاحد امکان مستند، دقیق وعینی برملاسازد، همواره در جامعه ما محسوس بوده واین رسالتی است سترگ، پرمسئولیت وافتخار آمیز که دربرابرمورخین کشورما قرار دارد.      بعد از سقوط نهضت امانی الی اوایل دهۀ شصت هجری که عمدتاً دوران حاکمیت نادر شاه وخانواده اش را دربرمیگیرد، تعداد محدود کتب دررابطه به تاریخ افغانستان چه در خارج ویا در داخل کشور طبع ونشر میگردید که نمیتوانست نیازمندی مردم، بخصوص قشر آگاه ومنورجامعه را ازاگاهی در مورد تاریخ کشور شان بطور شایسته مرفوع سازد وگذشته ازان اکثر این کتابها که در خارج به زبانهای بیگانه انتشار می یافت بعد از ورود در کشور وتحمل به اصطلاح سانسور های فرهنگی پی در پی در اختیار عدۀ محدودی از معتمدان قرار میگرفت وقاطبه مردم از دسترسی باانها محروم بودند.

      وجوه هنگفتی بنام ترجمه، صرف آثارتوصیفی،مبتذل، بی محتواوفاقدارزش های علمی میگردید وازترجمۀ آثار علمی، مستندومعتبری چون «معرفی سلطنت کابل» تألیف مونت استوارت الفستین یا«پیدایش افغانستان معاصر»تألیف واتان گریگوریان و نظایر ان که معلومات سودمندوارزنده ای رادرزمینۀ تاریخ وجامعه شناسی کشورما ارائه میداشت ،جلوگیری بعمل میامد.یکتعداداثاری که درداخل کشور تألیف،طبع ونشر گردیده اکثرأ جنبۀ فرمایشی وسفارشی داشته وبیانگرنظریات واهداف خاص حُکمداران وقت بوده است. بمنظورجلوگیری از پخش حقایق ،کارسانسوردرزمینۀ تألیف وترجمه کتب تشدید یافت وکار بجايی رسید که نه تنها ازتألیف وترجمۀ اثار مستند جلوگیری بعمل آمد؛ بلکه از نشر آنگونه متون اصلی که مطالب آن کلاً یاقسماً با سیاست فرهنگی حاکمان وقت منافات داشت، نیزخوداری صورت میگرفت . مؤلف گرچه اهل تحقیق وپژوهش هم میبود؛ ولی درچنین فضای اختناق سیاسی، فشار های تحمیلی وسانسور های فرهنگی جرأت ومجال انرا بخود نمیدید تا حوادث وپدیده های تاریخی را به شیوۀ علمی وبا بی طرفی وازاد اندیشی بررسی نماید.البته نگارش اثری چون«افغانستان درمسیر تاریخ» که توسط مؤرخ پرکار، نویسنده شهیر ومبارز نستوه کشور، میر غلام محمد غبار با تقبل رنج ودشواری وتحمل صبر وبردباری که بدون کوچکترین تعلل در پایمردی وکمترین تساهل در پیگری، برشته تحریر در آمده باچند اثر دیگری از فیض محمد کاتب هزاره، احمدعلی کهزاد،عبدالحی حبیبی وعده دیگری که توانسته اند علی رغم سانسور های فراوان، برخی از حقایق مربوط به تاریخ کشور مان را با درایت وتیز بینی وفراست وتردستی خاص در لابلای آثار خود بگنجانند، از این امر مثتثنی میباشد.

     گرچه که سالانه صدها هزار افغانی تحت نام احیاء آثار گذشتکان به ترجمه وتألیف آثار فاقد ارزش علمی وتاریخی مصرف میگردید؛ اما از طبع ونشرکتب با ارزش وآثار غنی ومعتبر در تاریخ وادبیات کشور مانند تاریخ سیستان،تاریخ گردیزی ، تاریخ بیهقی ، تاریخ احمد شاهی وسراج التواریخ که درجامعه حکم توتیا وپرعنقا را دریافت نموده بود، ممانعت بعمل میآمد.

      بمنظور کتمان حقایق وجلوگیری از پخش واشاعه همچو آثار درجامعه، زمامداران وقت تلاش نمودند تا یکسلسله مطالب خود ساخته وپرداخته شده راگردهم اورده وبه نام تاریخ در اذهان عامه بگونه عام ونزد متعلمان ومحصلان بگونۀ  خاص ترویج و جاگزین سازند واز ورود وپحش کتب ونشراتی که با مقاصد سیاسی شان هماهنگی نداشت به نام آثار انحرافی وگمراه کننده امساک وخوداری ورزند. البته بررسی های تاریخی خاصتاً در دوران معاصر این مسأله را اشکار نموده که نظام های سیاسی فاقد ارزشهای دموکراسی که قدرت سیاسی را خارج از ارادۀ  مردم غضب نموده اند، همواره تلاش میورزند تاوقایع ورویداد های تاریخی را مطابق به خواست ومنفعت خود برشتۀ تحریر در اورده واثاری را که ازاینطریق بمیان میاورند به زور تبلیغات و سانسور برمردم تحمیل وتاریخ سازی را جانشین تاریخ نگاری نمایند.

     جناب محترم عبدالواحد فیضی گردانندۀ سايت وزين سپيده دم مضمونی تحت عنوان « رخدادهای خونباردوسدۀ اخیر راچی نام گذاشت؟ پادشاه گردشی ها، شورشهای مذهبی، کودتاه ها، قیامهای مسلحانه ویاانقلابهای ازادی بخش» نظریات تحقیقی استاد سخن احمد شاملو را در مورد دوزمامدار پیشین کشورما، محمد نادر وحبیب الله کلکانی که درمقالۀ « تاریخ حقایق پشت پرده را بازگومیکند» بیان داشته،چنین یاداور میگردد:

   "پادشاهان وامیران سده های معاصرمیهن درهر روزوهرماه تلاشیدندکه چرخ تاریخ را بر شالوده سجل وسوانح شخصی، فامیلی وقومی خویش بنا نمایند، تا باشد که هوش وروان خواننده را بسوی خود میلان داده باشند."

نامبرده به گفته زیرین احمد شاملو چنین اتکا میورزد:

      «اگربدون پیرایه سخن گفت، این امیران وپادشاهان در هرجا که مخالفین سیاسی خویش را یافتند ،از برای کم زدن وزبون نشان دادن انان با شیوه های گوناگون نامردی ونامراوی دست زدند ودشمنان سیاسی خویش را پست ،خوار وبی نسب به جهان معرفی نموده اند.ازبرای چنین کاری هرامیروشاه،حاتم طائی گردیدوخزانۀ بیت المال گنج بی صاحب گشت.ازخزانۀ بیت المال به کیسۀ هرتاریخ نگار درباری وبه گلوی هر مداح بازاری سکه ها ریخته شد تا تاریخ یکنواخت قومی، نوین گردد وسجل امیران رنگین.».

      ازآنجايیکه تحقیقات تاریخی اساساً کارعلمی است، بناءاً مورخ بایست که هنگام بررسی پدیده ها سعی ورزد تا درحد امکان موازین قبول شدۀ این دانش را بکاربندد واز تأثیر ودخالت عواطف شخصی وحتی تبارزافراطی احساسات ملی ووطنی پرهیز جوید. مدارک واسناد بیشتری توسط مؤرخ بررسی وازمیان روایات مختلف ومتضاد،روایتی اختیار گردد که برپایۀ اسناد دقیق، نزدیک ومعتبر ازحالت وزمان وقوع حادثه متکی بوده و توسط قراین وعلایم دیگرنیز تايید گردیده باشد ودر اغلب موارد کوشیده شود تا همراه با روایات انتخاب شده حتی روایات مختلف ومغایر ان نیز بیان گردد. زیرادقت وتوجه عمیق به بررسی مدارک واسناد موجب میگردد تا روایات سره وقرین به حقیقت ازروایات سست ونا استوار واحتمالات ضعیف وخودپندار تفکیک ونتیجه گیریها را بر پایۀ اطلاعات ثقه استوار نمايیم.

     اکثرتاریخ نگارانی که درین نیم سده حاکمیت نادرشاه وخانوادۀ وی، آثاری را در تاریح افغانستان تألیف نموده اند باپیروی از سیاست رسمی ودیکته شده که حفظ نظام وتأمین منافع حکام رادر برداشته وگاه ملحوظات دیگری ازجمله احساسات شدید و افراطی ملی ووطنی نیز بآن افزوده گردیده،غالباً رویدادهای تاریخی را بگونه خاص ارائه نموده اند وازانجايیکه برای اصلاح آن کسی را مجال نبوده واظهارنظر نیز در زمینه محال پنداشته میشد؛ بمرورزمان روایات ثبت شده درکتب تاریخ مسجل گردیده، درحالیکه بررسی اسناد مبرهن میسازد که بین واقعیت حوادث ورویداد ها وشکل ثبت شده ورسمی آن تفاوت و مغایرت فاحش وجود دارد. هرگاه حوادث توسط شاهدان عينی ثبت نگردد و آنان درزمينه سکوت اختيار ورزند، طبيعتاً جعل و دروغ پديدار و در نتيجه نسل های آينده با مجموعی ازدروغ ها، جعليات و افسانه ها بر خواهند خورد؛ بناءاً اين امر بايست انگيزه يی گردد برای قلم بدستان کشور تا رويداد ها و وقايع خُرد و بزرگ زمان خود را درج صفحات تاريخ ساخته و با امانت داری کامل به نسل های آينده تسليم بدارند.

     پوهاند سیدسعدالدین هاشمی نویسنده چیره دست کشور در مقدمۀ اثرش تحت نام     " نخستین کتاب دربارۀ جنبش مشروطیت خواهی درافغانستان" درزمینه چنین مینگارد: «من باین باورم که اگر واقعیت های تاریخی بر پایۀ اسناد ارزنده واصیل تنظیم نشود وتاروپود مندرجات ریسمان پوسیدۀ شایعات وبعضی از شهرت های ناپایدار وروایت های حاکم بهم تنیده گردد، درخوراعتماد شایان نیست. ارائه اسناد تاریخی با تعدیل و تحلیل آن بسود این یا آن ازهرمحقق وپژوهنده ای که باشد، عادلانه نیست. جعل، مسخ، گزافه گويی،شایعه هاوروایات غرض الود،ستایش بی حقیقت ومذمت بی پایه از ارزش واعتبار آن میکاهد.....همین نویسنده گان بنابرگرایش های خاصی که ریشه در احساسات وعصبیت های قومی دارند،عوامل اصلی وعمده را نادیده میگیرند وباگزافه گويی وافراط گری جز افزودن برای اشتباهات تاریخی،کار بیشتری انجام نمیدهند.».

    البته که سیر حوادث وگذشت زمان، ماهرانه ترین سفسطه های تاریخی را روزی برملا خواهد ساخت وپنهان عیان خواهد شد؛ ولی تا دوران معینی این سفسطه ها قدرت تأثیر و گمراه سازی دارند وگاه حتی میتوانند داوری خطايی را چنان رسوخ دهند که تادیری دریافت واصلاح ان دشوار خواهد بود. تاریخ نگاران ما عمدتاً اثارخویش را به شرح پیامد های سیاسی ونظامی وکارنامه های رجال دولتی معطوف داشته، به احوال مردم وشرایط زیست آنان کمترتوجه نموده ونقش آنها رادربروزحوادث ورویدادها ضعیف و کم رنگ تبارز داده اند واین اصل مهم راکه انگیزه اصلی در تحولات تاریخی توده ها میباشند ،فراموش نموده اند .تجارب جامعه شناسی برملا ساخته که مو شگافی، تفصیل و تحلیل بیشتر نقش مردم دربروزحواد ث و وقوع رویدادهاموجب ان میگردد تا اوضاع اجتماعی واقتصادی هردوره دقیقاً تحت کاوش وبررسی قرارگرفته وتاریخ مستند تری از آن بدست آید. در مورد نقش افراد در ایجاد تحولات ودگرگونی هاکه خود ازاهمیت ویژه ای برخوردارمیباشد، میبایست که تماس ها،تذکرات وبررسی ها بالای افراد و اشخاصی صورت گیرد که به نحوی از انحاءدرایجاد تحولات وتعیين سرنوشت مردم مؤثر بوده وبا درنظرداشت اصل نسبیت که خوبی وبدی مطلق درآن نفی میگردد ، خصایل،اعمال وحرکات مثبت ومنفی اشخاص طور یکسان وواقعیبنانه بیان گردد ودراین زمینه داوری بربنیاد اسناد ومدارک صورت گیرد نه از روی احساسات منفی و حُب وبُغض شخصی ، که دراینصورت از ارزش واهمیت یک اثر تاریخی کاسته خواهد شددرکشور ما اقوام،قبایل وملیت های مختلف ساکن میباشند که در نتیجه اعمال سیاست های تبعیض طلبانه، تفرقه جویانه ونابخردانۀ برخی از زمامداران یکنیم سدۀ اخیر که اغراض همسایگان ومنافع قدرت های استعماری را بهمراه داشت، متأسفانه که رقابت ها و مخالفتهای مذهبی ، زبانی ومنطقوی بین آنان ایجاد وتشدید یافته است که این واقعیتی است انکارناپذیر.   

    قبل برین صحبت درزمینۀ اقوام وقبایل وملیتها ومناسبات شان با همدیگر وروابط انها با دولت ممنوع وغیر مجازدانسته شده وطرح این مسایل راگویا خد شه رسانی و اسیب پذیری به وحدت ملی تلقی مینمودند وحتی کار رابجايی رسانیده بودند که برای چندی کاربرد نام قوم یا محل ضمیمه وهمراه با نام اشخاص از طرف دولت ممنوع اعلام گردید. بناءاً چنین ادعايی نه تنها پایۀ منطقی ندارد؛ بلکه انکاروگریزازواقعیت بوده ونفی واقعیت نه تنهابه حل مسایل یاری نمیرساند؛ بلکه این اختلافات را میتواند عمیقتر سازد.

     طوریکه دیده میشود چنین خصوصیات ترکیبی منحصر به کشورمانبوده بلکه سایر ملل جهان نیزهمچو ویژگی هارا به درجات مختلف دارامیباشند ودرین زمینه تنها ممالکی به حل منطقی ومسالمت امیزاین مسلۀ بااهمیت ملی قادرمیگردند که موجودیت چنین پدیده رااعتراف نموده وراه حل معقول وقابل قبولی راجهت رفع اختلافات شان از طریق تأمین برابری حقوق ملی وشهروندی برای آنها جستجووفراهم نماید. زیرا هریک از پدیده ها وعناصرمذکوردرتاریخ کشورنقش مؤثری راایفأ نموده که عدم توجه بان بررسی تاریخی راناقص وناتکمیل میسازد. هرگاه چنین تاریخی که بربنیاد یقین وشالوده راستین استوار گردد تمام رنجها، مصائب وناهنجاری های سیاه خانۀ تاریک میهن مان که خاصتأ طی چند قرن اخیر بآن مواجه بوده برملا خواهد گردید ودرآن جایگاه خطۀ باستانی ما را که زمانی مهد پرورش تمدن در آسیا بوده درجامعۀ امروز بشری در خواهیم  یافت. باید یادآورگردید که تاریخ فردای ما به تاریخ گذشته بستگی داشته واز آن جايیکه گذشته چراغ راه اینده است، بناءً با آکاهی وتحلیل علمی ازتاریخ گذشته میتوانیم گام های متین واستواری را درحرکت بسوی آینده برداریم .

    ملتی که تاریخ واقعی خودراگم نماید، بسوی ایندۀ تاریک حرکت خواهد گرد، زیرا آگاهی ازتاریخ مشعل تابناکی است که میتواند مارا درمسیر حقیقی وسالم حرکت بعدی به سر منزل مطلوب رهنمون گردد.

     علامه اقبال لاهوری دانشمند، ادیب وشاعر نامورفارسی گوی نیم قاره هند درشعر زیبايی  در رابطه به تاریخ چیست؟ افاده میدارد که کمال حیات ملت این است که ملت مانند فرداحساس خودی دریافت نماید وتولید وتکمیل این احساس را درضبط روایات ملت ممکن دانسته است.

     چنانچه  که خود میفرماید

فرد چون پیوند ایامـــــش گسســــت          شـــــانهءادراک او دندانــــه ریخـــــــت

قوم روشن از سواد سر گذشــــــت         خودشناس امــد زیاد ســـــر گذ شـــــــت

سر گذشــــت اوگرازیـــــادش رود         باز اندر نیستــــــــی گـــــــم میشــــــــود

نسـخهء بود ترا ای هوشمنــــــــــد        ربــط ایام امده شــــــــیرازه بـــــــــــــــند

ربط ایام اســــت مارا پیرهــــــــن         روزنش حــفظ روایــــــات کهــــــــــــــن

چیست تاریخ ای زخود بیگانه ئی         داســتانئ، قصه ئی، افســـــــانـــــــه ئـی

این ترا از خویشتن اگــه کنـــــد          آشنای کار و مرد ره کنــــــــــــــــــــد

روح را سرمایهءتاب اســت ایـن          جسم ملت را چو اعصاب اســـت ا یــن

همچو خنجر برفسانت میز نـــــد          باز بر روی جـــــــهانت میـــــــــــــزنـد

وه چه سازجان نگارودلــپذیــــــر        نغمــــه هــای رفــــته در تارش اســــــیر

شعلهء افسرده درسوزش نـــــگر        دوش دراغــوش امـــروزش نــــــــــــــگر

                 شمع او بـــــخـــت امم را کوکـــــــب است

                روشن ازوی امــــــشب وهم دیشب اســـت

چــشم پر کاری که بیند رفته را             پیـش تو باز افرینـــد رفــــــــــــته را

بــادهء صـــــد ساله درمینای او             مســــتی پـــاریـــــنه در صهـــــبا ی او

صید گیری کوبدام اندر کشـــیــد             طایری کـــز بوســــتان  مــــا پر یــد

ضبط کن تاریخ را پاینده شـــو             از نفســــــهای رمیـــــــده زنـــــده شــو

دوش را پیوند با امــروز کــن             زندگی را مرغ دست امـــــوز کــــــــن

رشتهء ایــــام را اور بدســـــت             ورنه گردی روزکور وشب پــــــرست

سرزند از ماضـی تو حــال تو             خیزد از حــــال تـــــو، استقبــــــــال تو

مشکن ارخواهی حیات لازوال           رشتـــهء ماضی زاستقـــــــبال وحـــــال

                موج ادراک تســـــلسل زندگــــــی اســـــــت

               می کشان را شور غلغل(قلقل) زند گی اسـت

    باسیر اجمالی از پیدایش وتکامل جوامع بشری، تقسیم بندی ادوار تاریخی وچگونکی حرکت ، مسیر، اهداف وپیشبینی این حوادث ونتیجتاً ثبت و واقعه نگاری انهمه رویداد ها که سیمای کلی تاریخ درآن باز تاب یافته ، ضرورت می افتد تا روی قرن بیستم که در آن جامعه انسانی در اثر تحقیقات دامنه دار وپیهم به پیروزی های ژرف وفراگیر و دستاورد های شگرف وچشمگیر نایل آمده، مکث مختصری صورت گیرد.

   جهان بشری طی این قرن وارد عصر اتوم گردید، یعنی نیرومند ترین ابراز زندگی را همراه با منحرف ترین ابراز مرگ در اختیار گرفت. پیشرفت های شگرف در امر ارتباطات از طریق تلفن، بیسیم ، رادیو، تلویزیون، فکس، انترنیت وماهواره های مخابراتی، بافت ارتباطی جهان دیروزی را بکلی تغیير داد ومرز های نژادی ، جغرافیائی  وزبانی راپشت سرگذاشت. آغازعصر کمپیوتر دفتر چند هزار ساله را در تاریخ تمدن بشری بست ودفتر تازه ای را گشود. بشر درین عصر پا ازکرۀ آشنای خودش بیرون گذاشت وراه کرات ناآشنای دیگر را درپیش گرفته ودر نتیجۀ تحقیقات مستمر وپیگیر کیهانی ، اطلاعات روز افزون از منظومه شمسی بدست اورد.

    علی رغم همه جنگها و فاجعه های طبیعی،جمعیت جهان بر اثر پیشرفتهای بی سابقآ بهداشتی وکشاورزی از یک میلیارد ونیم نفر در آغاز قرن به شش میلیارد نفردرپایان همین قرن افزایش یافت، در صورتیکه این رقم در درازای پنجهزار سال تنها میان پنجاه میلیون نفر ویک ملیارد ونیم نفر نوسان کرده بود و در طول یک قرن جهان ما بیش ازپنجاه قرن گذشته در زمینۀ  بهداشتی بیشرفت کرد. بیماری های چون وباء و طاعون وسل وابله که پیش ازان هرچند یکبار بسترمرگ درشرق وغرب جهان گسترده بود، تقریباً بکلی ریشه کن گردید. درسال1900م حتی دراروپای غربی وامریکای پیشرفته ازهر هزارکودکی که به جهان می آمدند، بطورمتوسط162کودک میمردند که امروز این رقم به 14تن کاهش یافته است.

    درجهان سوم طبعآ این نسبت مرگ ومیربالاتر است؛ ولی درآن جا رقم آن نسبت به گذشته بسیارکمترشده است.  حدمتوسط عمرکه در اغاز قرن درجهان پیشرفته 47 سال ودربقیه کشور ها 31 سال بود، اکنون به ترتیب به 80 و60 سال رسیده است.

    پژوهش هايیکه طی سالهای اخیر روی ارگانیزم موجودات زنده خاصتاً انسانها بعمل آمده ،القاءمصنوعی جنین انسان باپیشبینی دقیق خصوصیات ارگانیکی چون سطح رشد جسمی ومغزی، طول عمر (شرایط مساعد ونورمال برای تداوم حیات) وحتی قیافۀ انسانی که ازین القاء بدنیا خواهد آمد،به موفقیت های چشمگیری نایل گردیده است. بهمین ترتیب تحقیقات اجراء شده در کشت ونطفه گذاری مجدد هجُرات (کلونین) که بالای ارگانیزم اجسام زنده بالاخص اعضای حیاتی ارگانیزم انسان صورت گرفته موفقیت های شایانی را بهمراه داشته که این دستاورد دورنمای بهتری در بهبود سلامتی جسمی وازدیاد طول عمر انسان به ارمغان خواهداورد. درسال1900سفربدوردنیا از راه کشتی سریع السیر وراه آهن بیش از دوماه طول میکشید، درحالیکه امروز این سفربا جت های مافوق صوت درکمتر از24 ساعت انجام میگیرد.

   باارقام ومشخصات ارائه شده ازدستاورد های بشری در قرن بیست ، هرگاه موقعیت کشور خودرا دراین دهکدۀ جهانی معین سازیم به ارقام ومشخصات نهایت ننگین ، دردناک وتأ ثرآور برخواهيم خورد که یقینأ رهايی ازاین وضع رقت آور وفلاکت بار مسئولیت بس عظیمی است که درمقابل هرفرد آگاه ورسالتمند وطن قرارمیگیرد. امروز، درجمع 191مملکت جهان،کشورماازنظرکشت، تولید وقاچاق موادمخدر درمقام اول ، ازنظر شاخص فساد دولتی در ردۀ دوم وازحیث پرورش فعالیت های تروریستی در مقام سوم قراردارد وبهمین ترتیب ازنظر شاخص توسعه انسانی(اجتماعی) در مقام  چهارم قرارگرفته و 45 درصد جمعيت آن زير خط فقر جانگداز بسر ميبرند.

     بیسوادی در میان مردان بیش از57 درصدودرمیان زنان بالغ بر 87 درصد است. 70 تا 80 درصدازدواج ها اجباری واز هر سه زن افغان، یکنفر مورد آزار جنسی، بدنی و روانی قرار میگیرد. اقتصاد ما بطور عمده برپایه تولید مواد مخدر استوار است که سالانه بیش از3 میلیارد دلارپول غیر قانونی راوارد اقتصاد کشور نموده واین خود به فساد اداری وتأمین مالی طالبان منجر میگردد. ازهر7 نفریکنفر در تولید ،خرید و فروش مواد مخدر شرکت دارد. درولایت هلمند ازهر5 نفر، 4  تن آن به این کار مشغول میباشند. 40  درصد کمک های مالی کشورهای ثروتمند جهان که از سال2001  ببعد بالغ بر15میلیارددلاربوده است، بصورت دستمزد برای مشاوران وسود شرکت های خارجی دوباره به کشورهای اهداءکننده برگشته است.

    حقیقت اینست که بحران کنونی جامعۀ ما، بحران بود ونبودآنست. بحران هویت ملت بزرگی است که به گقته معروف هیگل بصورت نخستین ملت تاریخ ساز جهان پا به صحنۀ این تاریخ گذاشته است ودردرازای چندهزار سالۀ خویش باهمه توفان هایی که ازسرگذرانیده وهمه زخمهای گرانی که برداشته است، به ایفای رسالت والای خود وفا دار مانده است. پس چنین ملتی با چنین پشتوانه ومیراثی، نمیتواند درجهان هزارۀ سوم درآن موضع حقیرانه ای بنشیند که اکنون برایش تدارک دیده شده است؛ زیرا که جای واقعی اورا بسیارقبل از انکه سلطه جویان، آتش افروزان وقدرت طلبان مشخص کرده باشند؛ دانشوران،سخنرانان واندیشمندان فرهنگ افرین خوداین سرزمین درطول سده ها وهزاره هاودانشوران ازدیگرسرزمین های جهان درعصرروشنگری دنیای غرب ، مشخص کرده اند.

    امروزازآغازهزارۀ نو، ملت ما برسر یکی از سرنوشت ساز ترین دوراه تاریخ خود قرار گرفته است؛ یا باید به راهی برود که اورابه مسیرواقعی خودش بازگرداند ویاراه چند صدساله ای را که بدان رفته است همچنان دنبال کند. آینده هزارۀ  اودرگرو همین انتخاب است؛ زیرا که یکی از این دو راه، راه زندگی ودیگری راه نابودی اوست. یکی راه فرهنگ آشنائی است که دردرازای سده هاوهزارها رهنما و راهبر او بوده است و دیگری، راه ناآشنائی است که تنها ستم شمشیر وزورنیزه اورا درآن جای قرار داده است که یقینأ چنین دو فرهنگ مطلقاً سازش ناپذیر،هیچگاهی نمیتوانند بهم تلفیق یابند.      کشورما زمانی نیمی از تاریخ مکمل خودرادرمقام یکی از بزرگان مقام اول خانوادۀ جهان گذرانیده ودر بخش از نیمۀ دیگرآن نیز عضوی بوده که علی رغم مصیبت زده گی هایش از احترام پیشین برخودار بوده است؛ ولی امروز دورانی ازتاریخ را می گذراند  که دیگر نه مقامی برایش مانده است ونه احترامی. فقط کشوری از کشور های مجتمع جهان سوم اسلامی است که مجموع آنان نیز اعتبار چندانی ندارند تا اجزایش داشته باشد.

   باصراحت باید خاطرنشان ساخت که فردای ما دیگر نمیتواند فرهنگ چند صد سالۀ مصیبت، ماتم ،جنگ وسیه روزی باشد که بدان تحمیل گردیده است؛ زیرااین فرهنگ درجهت فرهنگ کهن ملی ما است که در ان مرگ وبیماری عوامل اهریمنی شناخته شده  است. گذشته ازان فرهنگ فردای ما، بایست فرهنگ سر فراز ودور ازعقده های حقارت چند صدساله بوده وبیش از هرچیز دیگر متکی به خود بوده وبرسر دوپای خود بایستد وخوب وبد فردایش را از امروز خود بطلبد؛ زیرا اگر آزمایشی دراین راستا ضرورت باشد، آنچه طی همین سالهای متمادی برماگذشت به حد کافی بیانگر این حقیقت است که نه آزادی را میتوان از دیگران هدیه گرفت ونه حق وعدالت را میتوان بصورت کالای وارداتی دریافت کرد. کشور امروز ما برای رهايی از قید اسارت مادی ومعنوی ووطن فردای مان برای باز سازی ازهرعامل دیگر به نسل جوان، مبارز و مصمم  نیاز مند است که شرط اساسی این نیرومندی نسل جوان ، آگاهی هرچه بیشتر شان  از تاریخ کشور میباشد.

     داکتر احسان طبری شخصیت معاصرسیاسی وانقلابی ایران درقسمتی ازاثر خویش تحت نام ابوالفضل بیهقی وجامعه غزنوی چنین بیان داشته است:

       « باری بردوش ماست، بارگرانی ازجور وفسادهزاره ها! آیاخواهیم توانست راز عدالت اجتماعی، رمزحقیقت علمی را فرا گیریم وآنرادرسرزمین بلازدۀ خود پیاده کنیم؟" بعداً نامبرده به سوال مطرح نموده خود چنین پاسخی ارائه میدارد: " به باور من حتمأ خواهیم توانست، زیراشط خروشندۀ تاریخ انسانی امروزدرکُلش وارد بستر نو میشود .امکان ادامهءاسلوب سیطره و بهره کشی بیش ازبیش ته میکشد و تمدن انسانی ناچار است، تکرار میکنم ناچار است ، رنگ دیگربگیرد."  گرچه اززمانیکه تاریخ بیاد دارد، درهریک ازاعصار وادوار تاریخی به نحوی از انحاء عده زیادی از افراد بشر از حقوق طبیعی وذاتی خود محروم مانده وازدست گروهی ازهمنوعان خود پرست، مغرور وصاحبان قدرت رنج وستم کشیده اند؛ ولی در عین زمان در تمام این ادوار افراد محروم، لحظه ئی ازپاننشسته وتاآن جا که شرایط واوضاع اجازه میداده برای حفظ ،تشبیت واعلام حقوق خود مبارزه کرده، قربانی ها داده وفداکاری ها نموده واین تلاش ها و کوشش  های پیگیر شان بی ثمرنمانده ودر طول تاریخ پیروزی های بزرگ را در عرصه های زندگی اعم از سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی وحقوقی برای بشر به ارمغان اورده است. اشخاصی هستند که این اندیشه راپندار باطل وغلبهءزورمندان را یک قانون میکانیکی ابدی برای تحرک جامعه تلقی میدارند».

     باصحه گذاری برگفتار ارزشمند داکتر احسان طبری که در بالا ذکر گردید، این کم کار ناتوان را نیز عقیده براین است که: بی سعادتی انسانها امریست حل شدنی وسعادت شان ارمانیست د ست یافتنی. خوشبینی انقلابی دارای محملی است استوار وفلسفهء ماتم جهانی فلسفه ایست غیرعلمی وناپایدار .

    زیرا برمبنای فلسفۀعلمی است که میتوان کارمندی خرد وبینش را با روح تکاپو و افرینش وقدرت جستجووگزنیش را با نیروی ابتکار وتپش در سراسر جامعه تقویت کرد. البته که حل عاجل ویکجایی مشکلات اجتماعی میسرنیست ونیل به هدف یعنی حرکت از کمبود نعمات مادی بسوی وفور،حرکت از اشکال تفکر وعمل غیر منطقی وغیر علمی به اشکال تفکر وعمل منطقی وعلمی، حرکت از وابستگی فردی وجمعی درچنگ قوای طبیعی واجتماعی به وارستگی فردی وجمعی از چنگ این قوای طبیعی واجتماعی وسرانجام حرکت ازسیرخود بخودی جامعه به سیراگاهانه وقانونمند آن که متدرجأ حا صل میگردد، امریست که هنوز به تلاش نسل ها نیاز مند است وپیوسته گذشتۀ انسان درجنب اینده اش عددیست ناچیزدرجنب بی نهایت.

در اخیر اذهان میدارم که با اعتقاد وپیروی از پیشگامان رهگشا، پیشتازان رهنما و رهروان باتقوا که تمام زندگی شرافتمندانۀ خویش را وقف این باور شاعرانه وزیبا و بقول گورکی«جنون آسا» که " انسان میتواند نه برپایۀ زور ودروغ ؛ بلکه بر پایۀ علم وعدالت زندگی نماید وپراگندگی نژادی وقومی را به یگانکی  ودشمنی را به دوستی وجنگ را به صلح و نابرابری را به  برابری مبدل نمایند" نموده اند، این مقال رابه فرجام میرسانم.

                     با عرض حرمت

            سید احســـــــــــــــــــــــان واعظـی

 

منابع :

1- تاريخ تمدن و فرهنگ جهانی، گروهی از مورخين شهير جهان، ترجمه : عبدالحسين آذرنگ.

2- دوازده قرن سکوت ( تأملی دربنيان تاريخ ايران)

  کتاب اول ، برآمدن هخامنشيان، نويسنده ، ناصرپور پيرار

3- نوشته های فلسفی و اجتماعی: احسان طبری

4- ابوالفضل بيهقی و جامعۀ غزنوی: احسان طبری

5- کليات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری: احمد سروش

 6-افغانستان درمسير تاريخ: ميرغلام محمد غبار

 7- افغانستان درپنج قرن اخير: مير محمد صديق فرهنگ

 8- تولدی ديگر : شجاع الدين شفا

  9- جنبش مشروطه خواهی درافغانستان: پوهاند سيد سعد الدين هاشمی

10- رخداد های خونبار دوسدۀ اخير را چی نام گذاشت؟: عبدالواحد " فيضی"

 11- پايان هزاره : از مانوئل کاستلز

12 برداشت از مقالات و سايت های برون مرزی


March 1st, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي